امان از شیطونی هات
تا ازت غافل می شم میبینم رفتی در کابینت رو باز کردی و دو تا ظرف برداشتی تو خونه داری کشون کشون از این ور به اون ور می کشی و نفس نفس می زنی
انگار مجبورت کردن ، تو خونه باهاشون از این ور به اون ور می ری
به سختی می گذاریشون روی مبل و کنارشون می شینی
و گاهی هم در صددی که درشون رو باز کنی و البته چند باری هم موفق شدی و خونه شده پر از شکر
گاهی می ری دو تا قاشق چوبی گنده پیدا می کنی و با یه ظرف می شینی برام آشپزی می کنی ، جدیدا" هم برای اینکه کاملا" ادای من رو دربیاری ظرفت رو می گذاری روی اجاق گاز و روی نوک انگشت می ایستی و برام آشپزی می کنی
از توی کشوی آشپزخونه ، چنگال ها رو بر می داری و می بری به زور می خوای بندازیشون توی فن کوئل
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی