بدون عنوان
امروز از صبح که بیدار شدی کلی با دایی جون بازی کردی
بعد هم برای رفع تشنگی پات رو انداختی رو پات و آب هندونه خوردی ...
بعد از ظهر یه دل سیر با روژینا جون بازی کزدی
بعد مریم جون مار کوپولوو رو بهت داد تا باهاش بازی کنی ...
ولی بعد مدتی حوصله ات سر رفت و ...
با روژینا جون بردیمتون شهر بازی ستاره ، اول از دیدن کلی بازی و نی نی ذوق زده شدی و کلی از خوشحالی جیغ می کشیدی .
وقتی دیدیم به بازی کردن روژینا جون نگاه می کنی
تصمیم گرفتیم ببریمت قسمت بازی های ساده تا تو هم بازی کنی، نشوندیمت تو ماشین بازی ...
همه چیز تا زمانی که ماشین شروع به کار نکرده بود خوب بود و تو داشتی می خندیدی و لذت می بردی ، به محض اینکه بابا امیر کارت رو کشید و ماشین شروع به حرکت و آواز خوندن کرد تو هم ترسیدی و گریه کردی
کمی سوار اسب هم کردیمت ولی همچنان ترسیده بودی دیگه !!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی