آرش آرش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

آرش کوچولوووی مامان و بابا

برگشت به خانه - روز آخر سفر

1391/6/6 10:10
نویسنده : مامان پگاه
378 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب همه خسته و کوفته ساعت 11 شب به منزل دایی محمد رضا اینا رسیدیم ...

شما که در طول راه حسابی  استراحت کرده بودی به محض رسیدن به خونه دایی اینا و دیدین زن دایی و مریم گل از گلت شکفت و تازه سر حال شروع کردی باهاشون بازی ، منم که از شدت خستگی داشتم می مردم

شکر خدا طرفای 1:30 خوابیدی و منم بی هوش شدم ...

صبح بعد از خوردن صبحانه دایی پیمان اینا راهی شهرشون شدن و خاله ندا و خاله صبا هم که رفتن برای بعد از ظهر بلیط گرفتن ...

قرار بود تا قبل از ظهر هم ما برگردیم ، ولی بابا امیر مشغول کپی کردن عکسای سفر برای دایی پیمان بود تا بده دست خاله ها براشون ببرن ، زن دایی برای ناهار استامبولی خیلی خوشمزه ای درست کرده بود که بوی عطرش تموم خونه رو پر کرده بود 

نمی شد ازش گذشت .... تازه امروز عید فطر هم بود و احتمال داشت رستوران ها تعطیل باشن ، چون صبح همه برای نماز روز عید تعطیل کرده بودن 

بعد ناهار بابا یه چرت کوتاه زد و ساعت 4 بعد از ظهر از خونه دایی اینا بیرون زدیم و شب ساعت 11 خونه خودمون بودیم ...

مامان ازت کلی ممنونم ، ممنونم که توی سفر پسر خوبی بودی و مسا فرت رو برای من و بابا  زهر نکردی و از این اولین سفرمون برامون یه خاطره خیلی خیلی خوش ساختی

 

دوستت  دارم پسر گلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

طاهره مامان امیرعلی
6 شهریور 91 20:37
سلام.وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه،تبریک میگم بهتون.امیرعلیه من تو جشنواره ی آتلیه سها شرکت کرده و به رای شما شدیدا احتیج داره.اگه به وبلاگش سر بزنین یه پست گذاشتم که آدرس جشنواره است اگر روش کلیک کنین مستقیم به سایت جشنواره میره.اسم پسملیه من امیرعلی مرادیان هست.بهش رای بدین و مارو خوشحال کنین.امیدوارم بتونم لطفتونو جبران کنم.
خاله صبا
6 شهریور 91 23:08
چرا منو اینجوری نمایش می دن ؟)))



از بس درس می خونی خوووووب خاله صبا
مينا مامان ماهان
7 شهریور 91 22:36
ايشالله هميشه به شادي و گردش


ممنون
خاله صبا
9 شهریور 91 23:20
پس چرا ندا داره می رقصه ؟


چون خاله ندا قشنگ می رقصه