آرش آرش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

آرش کوچولوووی مامان و بابا

به دنیا اومدن کیامهر جون

هفته پیش سه شنبه  17 اردیبهشت 1392 ، کوچولوی خاله سارا و عمو امیر به دنیا اومد اسم این فرشته ناز و خوشگل کیامهر کوچولوئه ، که متأسفانه یک هفته ای رو بعد از به دنیا اومدن تو بیمارستان بستری بود ، تا اینکه خوب خوب شد و الان اومده پیش مامان سارا و بابا امیر مهربونش   کیامهر عزیزم به جمع 8 نفرمون خوش اومدی ، الان ما شش تا دوست قدیمی هر کدوم یه پسر داریم : آرش ، آوش و کیامهر الهی هر سه تاتون دوستان خوبی برای هم باشین . سارا و امیر عزیز از صمیم قلب بهتون تبریک می گم و برای خانواده سه نفرتون ، عشق ، سلامتی ، خوشحالی و خنده آرزو می کنم   الهی  بهترین ها در انتظارت باشه خاله جون به دنیای به هم ریخته ما خوش ...
26 ارديبهشت 1392

هورااااااااااااا آوش کوچولو دنیا اومد

 دو هفته ای بودکه کوچولوی ناز تو شکم خاله مریم همه رو مچل خودش کرده بود و هی ما زنگ می زدیم و اونا می گفتن هیچ خبری نیست ، تا اینکه 10 فروردین با توجه به اینکه خونه آقاجون وقتی بچه ها و نوه ها دور هم جمع می شن ماشالله خیلی شلوغ می شه و همه گرم حرف زدن می شن و در این میون من قید گوشی رو کامل می زنم. دنبال گوشیم می گشتم ، پیداش کردم و دیدم اس ام اس دارم ، وااااااااااااای   از طرف عمو ارس بود نوشته بود که خاله مریم 10 فروردین ساعت 13:50 ظهر زایمان کرده و آوش کوچولو رو به دنیا آورده خدا می دونه چقدر خوشحال شدم . اینم عکسای آوش کوچولوی ناز من در اولین ساعت دنیا اومدنشه ...       ارس و مریم عزی...
25 فروردين 1392

سیسمونی آوش کوچولووو

وای خدای من این روزها چقدر زود می گذره ، باورم نمی شه انگار دیروز بود که تو وبلاگ آرش خبر بارداری خاله مریم رو نوشتم و بهشون تبریک گفتم دیشب خونه خاله مریم بودیم ، باورم نمی شه که تا 10 روز دیگه نی نی شون دنیا میاد ( ایشالله ) خاله مریم و عمو ارس با ذوق و شوق فراوان اتاق گل پسرشون رو چیده بودن، یه اتاق قشنگ با کلی اسباب بازی و چیزهای خوشگل   آوش کوچولو  زودتر بیا .......  بیا با آرش من همبازی بشو     ...
23 اسفند 1391

خاله صبا باز هم تبریک

صبای عزیزم ، باز مثل همیشه دختر مهربون خونه مون ، دلمون رو با یه کار خوب شاد کرد ، صبای عزیزم ،  ما رو کلی خوشحال کردی ، ازت ممنونم ممنونم که بعد از مدتها ، باعث شدی صدای بابا و مامان رو این همه خوشحال بشنوم و دلشون رو این همه شاد کردی شاید اولین بار بود که صدای بابا این همه شاد و خوشحال و سر زنده بود، با شنیدن صدای خوشحال بابا انگار تمام دنیا رو بهم داده بودن و چقدر آرزو کردم که ای کاش در این روز خوب من هم پیش خانواده ام شادی می کردم و صمیمانه تو رو به آغوش می گرفتم و قبولی ارشدت رو بهت تبریک می گفتم به امید موفقیتهای بیشترت   تبریک از طرف آرش کوچولوو : خاله شبا جونم ، من که بهت گوفتم اگه کتاب هیوانات منو یاد بی...
19 مهر 1391

روز جهانی کودک مبارک

امروز 8 اکتبر روز جهانی کودک است ... کودکان زیباترین ، دوست داشتنی ترین و پاک ترین مخلوقات خداوند ،با قلبانی مالامال از عشق ، عشق به مادر ، عشق به پدر ، عشق به اسباب بازیها ، عشق به بازی و شیطنت و ... قلب مهربون و کوچیکشون برای دوست داشتن همه جا داره بیشترین جاشو به مامان و بابا اختصاص می دن ولی هر کس ازشون بپرسه من رو هم دوست داری ، بی لحظه ای درنگ سریع پاسخ می ده   "  آره  "   هیچ وقت دروغ نمی گه ، مگر اینکه ما بهشون دروغ گفتن را بیاموزیم هیچ گاه دل کسی رو نمی شکونن ، با اینکه بارها و بارها ما بزرگترها دلشون رو شکوندیم ولی باز هم دوستمون دارن آخه کینه در دل کوچیک و مهربونشون هیچ جایی نداره ...
17 مهر 1391

تبریک به خاله سارا و عمو امیر

خدایا گاهی  اوقات بعد از شنیدن یه خبر خوشحال کننده ، آدم تا مدتها اثر اون خبر خوب رو تو زندگیش احساس می کنه ، همینطور که گاهی بعضی از بدیها و دلخوریها شاید تا مدتها از ذهن آدم پاک نشه ، یه خبر خوش یا یه روز زیبا می تونه به خاطره ای زیبا برای تموم زندگیت تبدیل بشه   مثل خبر خوشی که چند شب پیش خاله سارا و عمو امیر بهمون دادن و باعث شدن دنیای این روزهای من که  کمی بوی دلهره و اضطراب از گرفتن تصمیمی بزرگ رو گرفته بود  ، جای خودش رو به یه دنیا خوشحالی و شادی وآرامش بده خوشحالی اومدن یه نی نیه زیبای دیگه به جمعمون یادمه 7 شهریور بود که خبر بارداری خاله مریم، من رو کلی خوشحال کرد و الان 20 روز بعد در حالیکه با خاله س...
30 شهريور 1391

تبریک به خاله مریم و عمو ارس

اومدن به بندر شاید مامان پگاه و بابا امیر رو از خانواده هاشون  دور کرد ولی باعث شد با کسانی دوست بشن که براشون به اندازه یه خانواده با ارزش بودن .. خاله مریم و عمو ارس   و خاله سارا و عمو امیر بهترین ، مهربون ترین و دلسوزترین دوستای مامان و بابا شدن دوستای مهربونی که با شادی های ما شادی کردن و با ناراحتی های ما غصه دار ... لحظات با هم بودنمون سراسر خنده و شادی بود ، با هم شاد بودیم و به غصه های دنیا می خندیدیم و دیشب وقتی تلفنی با عمو ارس حرف می زدم ، عمو گفت تا هفت ماه دیگه قراره یه نی نی خوشگل و ایشالله سالم به زندگی دونفرشون رنگ زیباتری بده من و بابا امیر از شنیدن خبر نی نی دار شدن خاله مریم...
7 شهريور 1391

تبریک به خاله صبا

هورررررررررررررررررااااااا خاله صبا جون دلسش تموم  شد و دیگه دانیشداه نمی له و آلان دیگه خانوم مهنس شوده ، خاله جونم عسکای فالق التحصیلیتو با ماه مانی و باه بایی دیدیم ، خیـــــــــلی کولات خوجگل بوداااااا ... لاستی خاله جونم یادته منم عسک فالق التحصیلی دالم ....هههههههههه     ایشالله با هم دوکتلامون رو بگیلیم .....   بیگوووو  ایشالله ...
6 مرداد 1391
1