گزارش دو هفته غیبت
می دونم که دو هفته اس وقت نکردم برات چیزی بنویسم ، عزیزم تو رو خدا این رو به حساب تنبلی مامان پگاه نذار ، آخه این روز ها سرم خیلی شلوغه
امروز خاله صبا برگشت خونه ، من و تو باز تنهای تنها شدیم ، از رفتن خاله خیلی دلم گرفت ، آخه این روزها کلی به بودنش عادت کرده بودم ، مخصوصا" این 5 روز آخر که بابا جون هم نبود و الآن دیگه با رفتن خاله جون حسابی تنها شدیم
بنده خدا خاله صبا تو دو هفته ای که اینجا پیشمون بود همش در حال کمک کردن و جمع کردن اسباب و اثاثیه بودو کلی به من در آماده کردن وسایل جهت اسباب کشی کمک کرد
که البته نتیجه اش اتاقهایی به این وضعیت شد :
این روز ها تمام خونه پر است از کارتون و لباس و اسباب بازی ، جایی برای راه رفتن و نشستن وجود نداره
امیدوارم هر چه زودتر اسباب کشی تموم بشه و من بتونم باز تند تند برات مطلب بنویسم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی