تبریک به خاله سارا و عمو امیر
خدایا گاهی اوقات بعد از شنیدن یه خبر خوشحال کننده ، آدم تا مدتها اثر اون خبر خوب رو تو زندگیش احساس می کنه ، همینطور که گاهی بعضی از بدیها و دلخوریها شاید تا مدتها از ذهن آدم پاک نشه ، یه خبر خوش یا یه روز زیبا می تونه به خاطره ای زیبا برای تموم زندگیت تبدیل بشه
مثل خبر خوشی که چند شب پیش خاله سارا و عمو امیر بهمون دادن و باعث شدن دنیای این روزهای من که کمی بوی دلهره و اضطراب از گرفتن تصمیمی بزرگ رو گرفته بود ، جای خودش رو به یه دنیا خوشحالی و شادی وآرامش بده
خوشحالی اومدن یه نی نیه زیبای دیگه به جمعمون
یادمه 7 شهریور بود که خبر بارداری خاله مریم، من رو کلی خوشحال کرد و الان 20 روز بعد در حالیکه با خاله سارا و عمو امیر و خاله سولماز ( خواهر خاله سارا) داشتیم در QFC به مناسبت 9 ماهگی گل پسرمون شام می خوردیم ، خبر باردار شدن خاله سارا بار دیگر من و بابا امیر رو کلی خوشحال کرد
بی شک با اومدن دو تا نی نیه ناز و خوشگل عید سال 92 نبدیل به یه عید پر خاطره خواهد شد
برای هر دو دوست خوبم سارا و مریم عزیز بهترینها رو آرزو می کنم و از خدا می خوام 9 ماه بارداری رو براشون راحت کنه و به سلامتی تا عید نی نی های نازشون رو بغل بگیرن
ایشالله