پسر یازده ماهه من
گاهی روزها مثل یه پسر خوووب برای خودت میشینی و تلویزیون نگاه می کنی
اونقدر بچه خوبی میشی که آدم دلش می خواد بگیره و کلی ماچت کنه
گاهی وقتها هم شیطون بلا گرفته کمی گولت می زنه و میگه چرا رو مبل می شینی تلویزیون نگاه می کنی ؟ برووووووووو جلوتررررررررر ببینین قشنگ تره
تو هم زود گول شیطون بلا رو می خوری و میری جلوترررر
و البته گاهی هم دیگه خیللللللللی نزدیک
که به همین ختم نمی شه و بعد چند دقیقه پای مبارکت رو می ذاری رو زیر تلویزیونی و می خوای ازش بری بالا تا کاملا" بری داخل تلویزیون و دیگه خیلی خیلی خوب ببینی
و اونموقع ایت که دیگه من و بابا طاقتمون تموم می شه و مجبور می شیم سرت داد بزنیم
شما هم بدون اینکه بهمون حتی نگاه کنی ، از تلویزیون پیاده می شی و می ری سراغ یه کار خرابی دیگه
اینبار نوبت رسیور پشت تلویزیونه که مورد حمله قرار بگیره
بعد از چند دقیقه می بینیم که تلویزیون قطع شده و هیچی نشون نمی ده ، بههله
نزدیک تر که میام متوجه میشیم که کابل رسیور تو دست شماست ، حق داره تلویزیون چیزی نشون نده دیگه
حالا نوبت یه شیطونی جدیده دیگه است
کجا بررررررررررررررم ؟
بذار از این راه برم
گیرررررررر نکنم !!!
ماااااااااااااه مانی پیگاااااااه بیلا من گیل کردممممممممم
بذال بلم بلا ماه مانی پیگاه گول بیچینم ...
بیذال تا اینجا اومدم کابل تلویزیونم بیکیشم
آرش کوچولو در حال بالا رفتن از اپن آشپزخوووونه
جدیدا" آرش کوچولو نباید تنها باشه ، حتی توی اتاق خودش
چون در کمدش رو باز می کنه و ... بقیه رو از عکس زیر ببینین
و اینم از شیطنت های آرش کوچولو در آشپزخونه
از بازی کردن با کلید آویزون به در لذت می بری
گاهی هم می شینی و صندلی یا چهارپایه رو رو زمین می کشی ، البته من و بابا با این کارت حسابی برخورد می کنیم ، دیگه همسایه آزاری که بازی نیست مامان جون
راستی یکی از بازیهای مورد علاقه ات اینه ، من برات بالش بگذارم و تو از روی مبل خودت رو پرت کنی روی بالش