دلم بد جوری گرفته
چند روزی که زن دایی صدیقه و روژینا جون پیشمون بودن کلی بهمون خوش گذشت کلی روژینا با آرش بازی می کرد و آرش هم از روژینا جون حرف شنوی می کرد و من زندگی می کردددددددددددددددددم متأسفانه زن دایی و روژینا جون ، چهار روزی بیشتر پیشمون نموندن و با رفتنشون کلی ما رو دلتنگ خودشون کردن ، رفتن زن دایی و روژینا از یه طرف و رفتن خاله صبا از طرف دیگر کلی منو دلتنگ و تنها کرد ، خاله صبایی که این مدت بد جوری بهش عادت کرده بودم و کلی از لحاظ روحی منو شارژ کرده بود خاله صبا انقدر مهربون و دوست داشتنیه که امکان نداره کسی رو مجذوب...