قرار با مامانهای نی نی سایت در PLAY HOUSE
دوشنبه 14 اسفند ساعت 10 صبح از خواب بیدار شدم، آخه این شبها آرش زودتر از ساعت 1 نمی خوابه و منم پا به پاش صبحها از خستگی می افتم
به عادت همیشه موبایلم رو از بالای سرم بر داشتم و دیدم از خاله لیدا مامان برسام کوچولو ، اس ام اس دارم ، بنده خدا ساعت 3:30 شب بهم اطاع داده بود که فردا ظهر با مامانهای نی نی سایت قرار داریم
همیشه دوست داشتم دوستای خوب نی نی سایتم رو از نزدیک ببینم
دوستای خوبی که 9 ماه بارداری رو با هم گدرونده بودیم ، همه بچه هامون همسن و سال هم بودن
الان 5 ماه هست که اومدم تهران ، پیششون ولی هر بار برام مشکلی پیش میاد و نمی تونم برم ببینمشون
تصمیم قاطع گرفتم که امروز هر طور شده دوستامو ببینم
آرش رو به زور بیدار کردم و بردمش حمام و زود آماده شدم و راه افتادیم
به محض ورود به پلی هوس ، آقا آرش که فکر کرد مامان پگاه ، آرش رو آورده مهد کودک و الان فرار می کنه و خودش می ره ، سفت به من چسبیده بود و گریه می کرد
بعد از مدتی( حدود یکساعت ) که دید من مانتو و شالم رو در آوردم و دارم باهاش بازی می کنم متوجه شد که اینجا شبیه محیط مهد کودکه ولی مهد کودک نیستو مامان پگاه قرار نیست غیب بشه
خلاصه آرش بعد از کلی گریه ، تازه یکی یکی دوستای همسنش رو دید
دوستایی که هر کدومشون تنها چند روز با هم تفاوت سن داشتن
آقا کیان گل ، پسر خاله نگین
آدرس وبلاگ کیان جون : www.ninigolo.niniweblog.com
پارمیس خانم قشنگ ، دختر خاله سمیرا
آقا برسام جیگر طلا ، پسر خاله لیدا
آدرس وبلاگ برسام جون : lidamamani.niniweblog.com
آقا کیان نانازی ، پسر خاله مصی
آدرس وبلاگ کیان جون :keyanjuju.blogfa.com
آقا بردیای خوشگل ، خاله ساغر
دیانا جون دختر خاله آزاده
برسام جان ، پسر خاله افسانه
حلما جون ، دختر خاله هانیه
محیط پلی هوس خیلی خوب و به نظر من بهترین جا برای یه قرار مامانیایی با نی نی ها بود
آرش کلی از بازی در اونجا لذت برد
البته از 2 ساعت و نیمی که اونجا بودیم حدود 1 ساعتی رو به گریه گذروند
آرش در استخر توپ
آرش در حال ماشین سواری
آرش در حال الاکلنگ بازی با برسام جون
آرش در آشپزخانه
در حال تاب بازی
و بالاخره ، در حال استراحت و لم دادن روی مبل