آرش عشق دیزی
روز جمعه بابا جون امیر پیشنهاد داد که برای ناهار بریم مستر دیزی از اونجایی که مامان پگاه و خاله صبا هم عاشق دیزی هستن ، با کمال میل پیشنهاد بابا جون امیر رو پذیرفتن و با پوشیدن لباس دعوت بابایی رو لبیک گفتن پسری رو با کالسکه بردیم تا بتونیم کمی پیاده روی هم بکنیم ، مستر دیزی ای که رفته بودیم کلی پله می خورد تا بریم پایین ، من و بابا دو سر کالسکه رو گرفتیم و با کمک هم آرش کوچولو و ماشینش رو بردیم داخل پسری بین من و بابا نشسته بود و هر یه لقمه ای که می خوردیم ایشون هم با یه " ااااااه " بزرگ ، دستور می داد که لقمه بعدی رو سریع بذاریم دهنش خلاصه مامان پگاه و بابا امیر یه لقمه می خوردن و یه لقمه...