یک جمعه خوب در پارک
چند روزی بود که هوای تهران خیلی خیلی کثیف بود و آرش کوچولو نمی تونست پاش رو از خونه بیرون بذاره تا اینکه دیشب کلی بارون زد و هوا تمیز تمیز شد از اونجایی که امروز یه روز جمعه آفتابی و تمیز بود ، مامان پگاه و بابا امیر تصمیم گرفتن پسری رو برای گردش و تفریح به پارک ببرن پسرم کلی تاب بازی کرد بابایی هل می داد و مامانی هم براش می خوند " تاب تاب عباسی خدا آرش رو نندازی " کلی هم سرسره بازی کرد ولی از اونجایی که بابا از بالا پسری رو می نداخت و مامان پایین می گرفتش ، امکان عکس گرفتن وجود نداشت بعد با پسری رفتیم و کمی تو محوطه پارک چرخیدیم بیشترین چیزی که در پارک براش جذابیت ...